یکی یه دونم سید مهدی جونیکی یه دونم سید مهدی جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

عشق مامان وبابا

تا 6ماهگی

به ادامه مطلب برید........ قربون اون خندت چه قدر خوردنی میشی تو خواب عزیزم دیگه خیلی راحت خودت و به شکم می اندازی گلم بعد از حمام نمی دونید که چقدر خوشمزست شما هم یه بار امتحان کنید یک هفته از شروع غذای کمکیم میگذره به به از دست پخت مامانم متحیر شدم خوشحالم دیگه ژستم خوشگل مگه نه؟ من سوار بر ماشین شخصیم. تعجب نکنید اون نخ نیست آب دهن که مدتی است جاری گشته ولی خبری از دندان نیست مچکلم ...
8 مرداد 1391

اولین حمام سیدمهدی تو خونه خودمون

سلاااااااااام عزیزم آقا سیدمهدی تو تاریخ ٢٦/٤/٩١با همکاری سر سختانه پدر و مادر بالاخره به حمام رفت اون هم با تمهیدات از قبل تعیین شده که کی ببرتش کی بشورتس و کی لباس تنش کنه خلاصه بعد از کلی برنامه ریزی و مشورت به این نتیجه رسیدیم که بابا شما رو ببره حموم و من بیام و شما رو لولو کنم و بعدشم بیارم لباس تنت کنم طبق معمول کار بیشترش با من بود دیگه ولی خوب شما پسمل خیلی خوبی بودی واصلا گریه نکردی .چندتا عکس تو حموم ازت گرفتم که واست میزارم تا مامان جون ببینه چه دختر زرنگی داره واسه خودش کلی بزرگ شده.... به ادامه مطلب برید ...
31 تير 1391

واکسن 4ماهگی

سلام عزیزم ببخشید که این مدت نتونستم به وبلاگت سر بزنم تولد چهارماهگیت مبارک   روز چهارشنبه ١٠خرداد روز واکسن تو بود از چند روز قبل استرس داشتم که نکنه اذیت بشی خلاصه روز موعود فرارسید من نیم ساعت به رفتن١٢قطره استامینوفن بهت دادم و با عمه جون بردیمت مرکز بهداشت بعد از اندازهگیری قد و وزنت که قدت ٦٤سانتیمتر بودو وزنت ٦کیلو و٢٠٠گرم بود و هم چیز خداروشکر خوب بود....  نوبت رسیدبه واکسن من که اصلا دلم نیومد بیامتو اتاق بعد از چند لحظه صدای جیغ شما همه جا رو پرکرد  من سریع بغلت کردم و تو بعد از چند لحظه آروم شدی اون روزش خوب بودی ولی فرداش یکم اذیت شدی خداروشکر تب نکردی چون مامانی قطرت و رو ساعت میداد .عزیزم خداروشکر...
30 تير 1391

یک روز در طبیعت

جمعه ٥خرداد با پسر گلمون رفتیم به دل طبیعت و اینم خاطرات قشنگ وبه یادموندنی اون روز. بقیه عکسا رو در ادامه مطلب ببینید. من شکست خوردم وخوابم برد....   سیدمهدی تو بغل پسر عمه جونش.   دارم تمام تلاشم و میکنم که یهو خوابم نبره.....   سیدمهدی سوار بر درخت کاج...... خانواده سه نفری. ...
9 خرداد 1391

عکسای تولد گل پسری

برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برید این عکس و مامانیم چند ساعت بعد از تولدم ازم گرفته ببین چقدر خوشتیپم.   آخه چرا منو دستگیر کردین؟؟؟؟       این کلاه بافتنی که سرم خاله جونم واسم بافته ممنون خاله جون.     موقع خوابم دست از سر ما برنمیدارین داریم یه چرت میزنیما....     اینم عکسم با بابایی جونم دوست دارم بابایی.       تو این عکس واسه خودم مردی شدم اینجا 2ماه و 10 روزم ...
6 خرداد 1391