یکی یه دونم سید مهدی جونیکی یه دونم سید مهدی جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان وبابا

خاطرات مشهد

1392/7/6 0:49
نویسنده : مامان و بابا
218 بازدید
اشتراک گذاری

سلـــــــــــام....

من وبابا ومامانمHappy DanceووArabic Veil ٢٦ملداد لفتیم پابوس امام لضا البته بگم وقتی ٥٠لوز داشتمم لفتم ولی اون موقع مامانم از تلس اینکه نکنه سلمابخولم یا من و نمیبلد حلم و پیش مامانیم میذاشت یا اگلم میبلد لای پتو وتو قنداق فلنگی و زیر چادلم داشت اصن نفهمیدیم کی میلفتیم حلم کی بلمیگشتیم .ولی این دفه خیلی خوش گذشت چون با عمه جونم هملاه بودیم و ٢تا پسل عمه های کپلم هم بودن سیدحسن و احسان و کلی همش بغلشون بودم خیلی خوب بود کلی تو صحن حلم بدو بدو میکلدم واونا هم پشت میومدن که گم نشم البته دول از چشم مامانم چون تا میفهمید به بهونه خولاکی من و سل جام میشوند منم که شکمو هیچی دیگه ....این چندتا عکسم از گوشی بابام کلی عکسم با گوشی عمه جون گلفتیم که مامان خانوم تو تهلان لیختن لو فلش بابا و بعدشم زحمت کشیدن فلش و گم کلدن واقعا خسته نباشید...

من و بابام

اینجانب و لبخند ملیحم

آخه نگاه بابام چی جولی من وداله...

اینجا هم لستولان غذای حضلتی که پاهای من فقط پیداست که خواب بودم و بعدن از غذاش خولدم.(البته پیش خودمون بمونه من بزلگ شدم فکل بد نکنیدا..)

همین چندتا عکس بود اگه فلش پیدا شد بقیشم بلاتون میذالم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مهراوه
6 مهر 92 11:01
به به چه گل پسر شیرین زبونی و چه عکساییشرمنده ذوق کردم سلام ندادمخوبین معصومه جان؟سیدمهدی خوبه؟چقد این انیمیشنا(زردی ها) بامزن عکسارو دیدم دلم هوای امام رضا و حرم باصفاشو کردخوش باشین عزیزم


سلام عزیزم قربونت.مرسی گلم سر زدی .