یکی یه دونم سید مهدی جونیکی یه دونم سید مهدی جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه سن داره

عشق مامان وبابا

ماه رمضان 93

1393/4/10 14:57
نویسنده : مامان و بابا
580 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر عزيزم... مدت زيادى ميشه که وبلاگت و آپ نکردم و از اين بابت خودمم خيلى ناراحتم ولى سعيم و مى کنم که ديگه زود به زود مطلب بذارم.الانم با گوشيم دارم واست مى نويسم امروز 10تير و سومين روز لز ماه رمضان تو هم رو پام دراز کشيدى دارى فيلم مى بينى...خوابت مياد ولى دارى مقاومت مى کنى امروز تو دقيقا 2سال و 5ماهت تموم شده وخىلى واسه خودت اقا شدى قبل ماه رمضون يه ماه تهران بوديم پيش مامانى و بابايى حسابى خوش گذروندى با امير يکم لجبازى مى کردب ولى اميرحسين خيلى دوست داره با محمدهلى هم که جور بودى خلاصه خيلى بمون خوش گذشت. يه خاطره شيرين که خيلى برام به ياد موندنى بود اين بود که داشتيم با بابايى و خاله مريم مى رفتيم بازار موبايل که خاله تبلت بخره تو صندلى عقب نشسته بودى صدام زدى مامان گفتم جانم گفتى )دوست دارم )با زبون خوشگلت اينقدر من و بابا ذوق کرديم که نگو دلم مب خواست بخورمت جيگر طلاى با احىاس من اين بهترين هديه برام بود.الان صحبت کردنت خيلى خوب شده و کاملا متوجه حرفات ميشم.... مامانى فعلا برم دوباره ميام عزيزم. . بالاخره خواب رفتى.....بوس بوس

پسندها (1)

نظرات (0)