یکی یه دونم سید مهدی جونیکی یه دونم سید مهدی جون، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

عشق مامان وبابا

22ماهگیت مبارک

یکی یه دونه مامان وبابا ماهه شده... پسر خوشگلم در حالی 22ماهگی رو به پایان رسوند که هم به طور کامل با پوشک وهم با می می خداحافظی کرد آفرین پسر زرنگم. بای بای پوشک بای بای می می   این هم ما هستیم در حال شادی و سرور. عزیز دلم برات بهترین ها رو آرزو می کنم.   ...
10 آذر 1392

پسر قهرمانم

سلام پسر خوشگلم امروز 6آذر و شما روز پنجمیه که روز شیر نخوردی و خیلی خوب با این قضیه کنار اومدی ولی شبا اصلا راحت نمیخوابی و کلی باید رات ببریم تا بالاخره خسته بشی و خواب بری شب اول خیلی اذیت کردی و من حدودای ساعت 5صبح بهت شیر دادم و شبای دیگه رو هم شبی یه نوبت اونم وقتی خوابی بهت شیر میدم. دیشب به خیال خودم فقط یه بار بیدار شدی ومنم بهت شیر دادم و امروز داشتم به بابا پز می دادم که شما دیشب فقط یکبار بیدار شدی و صبح تا ساعت 30/9خوابیدی ولی بابا گفت نخیر یه بار هم ایشون شما رو راه بردن و خوابتون کردن که من متوجه نشدم. می بینی چه بابای خوبی داری ؟... حالا باید ببینم تو شبای آینده چه می کنی .امیدوارم زود زود این مرحله از رشدت رو هم...
6 آذر 1392

10ماهگی عشقم

سلام سلام تا سلام ماهگیت مبارک عزیزم. نمودار رشد. وزن=٨٤٠٠گرم قد=٧٣cm دورسر=46cm عزیز دل مامان الان برای خودش مردی شده و کلی کارای جدید باد گرفته البته اینم بگم یه مرد بی دندون فکر کنم دیگه باید به فکر دندون مصنوعی بریم آخه هنوز خبری از دندون نیست. این مرد بی دندون ما خیلی شیطون  شده هیچ چیز تو خونه از دستش در امان نیست نه به تلفن رحم میکنه نه به لب تاپ من این تلفن بیچاره که همش داره جیغ میزنه تا من گوشی رو روش میذارم 2دقیقه بعد دوباره به حال قبلی بر میگرده .عاشق بازی با یه مگس کش هرچی اسباب بازی دورش میریزم به هیچ کدومشون نظر لطفی نمی اندازه و راست میره سراغ مگس کش.خلاصه خیلی دوست داشتنیه و وقتی بابای...
3 آذر 1392

از شیر گرفتن

سلام به پسر قشنگم امروز در تاریخ ٢/٩/٩٢ یعنی تو سن ١سال و ٩ماه و ٢٢روزگیت تصمیمم برای از شیر گرفتنت و عملی کردم و از صبح که بیدار شدی دیگه بهت شیر ندادم قطره استامینوفن به می می زدم و تو حوالی ظهر اومدی پیشم با اون زبون خوشگلت گفتی( ماما جی جی خام...)ووقتی بهت دادم خودت میگفتی تخخخههه اههههه اوف شده قبلا از روش چسب استفاده کرده بودم و تو چسب و کندی ولی از مزه قطره استامینوفن متنفری به خاطر همین دیگه سراغش نیومدی تا الان که شب و وقت خوابه و شماهم که فقط با شیر می خوابی بهونه میگیری دوباره بهت دادم و تو پس رفتی الانم بابا داره باهات بازی میکنه تا خسته بشی بخوابی طفلک کلی راهت برد ولی تو نخوابیدی. خدا کنه خیلی اذیت نشی الهی که مامان فد...
2 آذر 1392